وقتی صهیونیستها پا جا پای منافقین گذاشتند/ دوستانی که کودککشی در مرامشان است
تاریخ انتشار: ۳ آبان ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۸۹۵۹۳۷۱
تاریخ میگوید، گروهک منافقین و رژیم صهیونیستی تفاوتی با هم ندارند؛ آنهایی که در ضیافتهای شبانه در خماری و مستیشان قول و قرار جنگ و آتش و بمب و بمباران میگذارند، کثیفترین و پلیدترین رفاقتها را با اختلاف از آنِ خودشان کردهاند و در رقم زدن جنایت روی هم را سفید کردهاند.
به گزارش خبرنگار ایمنا، کارشان کشتار دستهجمعی بود و قتل عام همه، هدفشان هم افراد غیر مسلح بود، اگر بخواهیم بهتر بگوییم شهروندان بیدفاع، مردم عادی، زنان، کودکان و سرنشینان بیپناه و بیگناه نشسته در وسایل نقلیه عمومی و.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
ادعای روشنفکریشان گوش فلک را کر کرده بود، همه حرفشان هم این بود: ملت و دولت قربانی فرقه منافقین....
کودککشی در مرامشان بود و کارنامه سیاسیشان هم سند معتبری بر این رویکرد کثیفشان بود، از منفجر کردن و به آتش کشیدن اتوبوسی که کودکان در آن قرار داشتند تا به آتش کشیدن بیمارستانی که کودکان معصوم در بخش نوزادان آن بستری بودند، درست روی تختهایی که قرار بود پلی برای سلامتیشان شود اما راهی میشد تا رسیدن به تابوتشان، بله، اینها گوشهای از هزاران هزار جنایت گروهک منافقین است.
و برای ما شنیدن و دیدن این کودککشیها عجیب سخت است، برای ماهایی که هنوز داغدار دردانه اباعبدالله (ع) هستیم، داغدار کودکی که با قد و قواره کوچکش در اوج عزت، شهادت را به جان خرید. خرابه، آتش، دختر شیرین زبان، حرمله، داغ کودککشی و حضرت رقیه (س)...
دختر سهسالهای که منافقین به او رحم نکردندفاطمه سه سال داشت، امان از این سه سالهها، یعنی اگر الان فاطمه بود خانمی ۴۵ ساله بود اما منافقین امان ندادند، نهم تیرماه سال ۱۳۶۰ بود، آنها به فاطمه سه ساله رحم نکردند، فاطمه با همه قشنگیهای روزهای کودکیاش در آتش سوخت، با همان جثه کوچکش و چه کسی میداند شاید آن روز و آن لحظه که آتش او را دوره کرده بود با دستهای کوچکش همه تلاشش را کرد تا راهی پیدا کند، شاید بارها و بارها با همان اندک واژههایی که میدانست مادر را صدا زده بود اما، فاطمه سوخت و خاکِ سرد آخرین پناهگاه فاطمه شد؛ «فاطمهسادات طالقانی»، دختر سهسالهای که حالا خاک گلستان شهدای اصفهان بیش از ۴۰ سال است که او را در آغوش گرفته، فاطمه سوخت آن هم جلوی چشمهای مادرش و مگر داریم از این داغ سنگینتر؟! چه آتشی به پا کرده بود شعلههای آتش در دل مادر، آتشی که به واسطه خشم منافقین افتاده بود به جان زندگی خانواده طالقانی، آتشی که سرد نشد و آرام هم نگرفت.
بیمارستانی که کوره آتش شدجنایتهای منافقین تمامی نداشت، سال ۱۳۶۷ بود که آتش به جان بیمارستان امام خمینی (ره) در اسلامآباد افتاد، بیمارستان کوره آتش شده بود، اصلاً دیگر بیمارستان نبود تا چشم کار میکرد، آوار بود و خرابی، قاتلانِ جان، این بار مثل همیشه مردم عادی و بیشتر هم زنان و کودکان بیگناه را هدف قرار داده بودند، بی صفتان روزگار، آتش به جان بیمارستان انداخته بودند تا مادرها در کنار تختهای بچههایشان ذوب شوند از غم، از آتش و وای از آتش. همه سوختند، همه شهید شدند.
بگوییم کودککشی و بخوانیم نسلکشیتاریخ در حال تکرار شدن است، مشابه جنایاتهای منافقین در غزه رقم میخورد، رژیم صهیونیستی خانههای مرد، بیمارستان و کلیسا را که پناهگاه مردم بیپناه شده بود، میزند.
خبرها میگویند در طول این چند روز، بیش از هزاران کودک شهید و مجروح شدهاند و این آمار آنقدر تکاندهنده است که آدم یکمرتبه یخ میزند، آنطور که آمار نشان میدهد یعنی بلاتکلیفی تعداد زیادی کودک که زیر آوارها ماندهاند، زیر خروارها خرابی جان دادهاند، زیر خشم رژیم ملعون صهیونیستی پیکر بیجانشان کنار آجر و سنگ و در دیوار افتاده است که البته همه این وقایع، حقیقت این رژیم کودککش را بیشتر نشان میدهد، کودکانی که پیکرشان توی خون پیچیده و چشمهایشان برای همیشه بسته شده است، داد از پیکر کودکان، فریاد از نعشهایی که قدشان به یک متر هم نمیرسد، امان از زلفهای پریشان خاک خورده، آی از چهرههای خاکستری و وای از غنچههایی که روی صورت سر، باز کرده است، میشود جان داد برای رنجهایی که چشمهای کودکان معصوم را مات کرده و بهتی که حرفهایشان را بلعیده و بغضی که قورت داده شده است و تماشای اشهد خواندن برادر برای برادر دیگر و لباس سفیدی که پهن شده توی قامت بچهها. کار به اینجا که میرسد دل، تکهتکه میشود و نفسها بند میآید.
مگر میشود دیگر در این نوار باریک خانهای پیدا کرد که قتلگاه نشده باشد؟! مگر میشود حنجرهای را پیدا کرد که لا اله الا الله نگفته باشد؟! مگر میشود صدایی را شنید که آه توی واژههایش غرق نشده باشد؟! مگر میشود ندید که تا رسیدن به مرگ نَه، تا شهادت دیگر راهی نیست؟! مگر میشود صدای خفته کودکان را نشنید؟! مگر میشود غبار و دود و خاک را ندید؟! مگر میشود حال زار خانههایی که دیگر در دیوار و سقف ندارد را ندید؟! مگر میشود اشکهای یخزده کودکان غزه را ندید؟! مگر میشود این همه، ندید.
برای مقاومت؛ قشنگترین واژه این روزهای غزهتاریخ میگوید، گروهک منافقین و رژیم صهیونیستی تفاوتی با هم ندارند، آنهایی که در ضیافتهای شبانه در خماری و مستیشان قول و قرار جنگ و آتش و بمب و بمباران میگذارند، کثیفترین و پلیدترین رفاقتها را با اختلاف از آنِ خودشان کردهاند، اما کنار هم ایستادنهایشان هم برای رژیم کودککش راه به جایی نخواهد برد، اسرائیل دست و پاهای آخر را میزند، چرا که بین این همه زدنها «مقاومت»، قشنگترین واژههای این روزها شده است.
کد خبر 698896منبع: ایمنا
کلیدواژه: صهیونیست ها رژیم صهیونیستی منافقین غزه فلسطین بمباران بیمارستان اسلام آباد جنایات رژیم صهیونیستی جنايات منافقين اسرائیل کودک کشی نسل کشی شهر شهروند کلانشهر مدیریت شهری کلانشهرهای جهان حقوق شهروندی نشاط اجتماعی فرهنگ شهروندی توسعه پایدار حکمرانی خوب اداره ارزان شهر شهرداری شهر خلاق مگر می شود کودک کشی سه ساله شان هم سه سال
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.imna.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «ایمنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۸۹۵۹۳۷۱ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
با این راهکار استرس را از خود دور کنید
آفتابنیوز :
وقتی با یکی از دوستانتان در مورد مشکلات و نحوه حل آنها درد دل کرده و مشکلاتتان را تقسیم میکنید، باعث کاهش اضطراب شده و این تجربه در سطوح مختلف از نظر روانی رضایت بخش است. برای شروع، همانطور که همه ما از این چند سال اخیر بسیار آگاه هستیم، رویدادهای جهانی مانند بیماریهای همه گیر و جنگها میتوانند فوق العاده اضطراب آور باشند.
وقتی زمانی را صرف بحث در مورد راه حلهای بالقوه مواجه شدن با مشکلاتتان میکنید، دارای حمایت عاطفی شده و نوعی امنیت روانی دریافت میکنید. این عمل حتی اگر در حد حرف زدن بوده و طرف مقابل هیچ اقدام عملی برای کمک به شما انجام ندهند نیز میتواند آرامش بخش و مفید باشد.
علاوه بر این، اگر این گفتگو را با یک دوست صمیمی داشته و در مورد چگونگی حل مشکلات با یک دیگر هم عقیده باشید، این تجربه به تقویت رابطه شما نیز کمک خواهد کرد. به نوعی، شما از مزایای شناخته شده تقویت دوستی لذت میبرید
بنابراین، اگر مکالمه با یک دوست به شما این حس را بدهد که شما و وی جهان بینی یکسانی دارید، احتمالاً با احساس نزدیکی و تعلق خاطر رضایت بخشی مواجه خواهید شد. علاوه بر این، بیان ارزشها و باورهای سیاسی خود و تایید آنها توسط دوستتان، میتواند به تقویت حس اعتماد به نفس شما کمک کند.
روانشناسان این پدیده را شفافیت خود پنداره مینامند که برای عزت نفس و کاهش اضطراب و افسردگی شما خوب است. توصیه میشود اگر این بار دچار مشکلات متعددی شده و نمیدانید باید چه کنید، با یک دوست معتمد، درد دل کنید. حداقل مزیت این عمل، بهتر شدن حال شماست.
منبع: خبرگزاری ایسنا